امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص)

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::مقالات
::حجاب و عفاف در آثارشعرا و نویسندگان
::جايگاه مناظره و مباحثة ارزش‏مند در نهضت آزادانديشي
::مسألة شرّ در نگاه فلسفي امام سجّاد ( ع )
::پیامبر ( ص ) و عدالت اجتماعی
::پیامدهای تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی در امور آموزشی زنان
::سیره عملی پیامبر (ص) در اخوّت اسلامی
::ادبیّات میراث دار ارزش های اخلاقی و اجتماعی
::گلایه ها و شِکوه های ملّا محمّد تقی ناهیدی
::نقش رهنمودهای امام خمینی (ره) در پیوند عاشورا و قیام 15 خرداد
::انسان در منابع اصيل اسلامي ( قرآن و حديث )
::داستان شراره های گل
::ابوتراب جلی
::اسراف و تبذیر از منظر امام علی (ع)
::اصطلاحات قرآنی در ارتباط با الگوی مصرف
::اصلاح الگوی مصرف در بیان شاعران
::اقتصاد سالم از دیدگاه قران و ائمه اطهار
::الگوهاي رفتاري و اخلاقي از ديدگاه قرآن و پيامبر (ص)1
::امام علی(ع)، دشمن شناسی و دشمن ستیزی
::امنیت پایدار و آرامش روانی جامعه در قرآن
::اندیشه شیعی و جهانی شدن حکومت اسلامی
::تسبیح موجودات در نهج البلاغه
::اندیشه های اجتماعی و انسانی در شعر هوشنگ ابتهاج و قیصر امین پور
::جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران
::تأثیر قرآن و احادیث در دیوان شهریار
::عرفان سعدی در بوستان
::بحر طویلی در ترغیب و ترویج فرهنگ وقف در بین اقشار جامعه
::خرافه شويي در آثار استاد مطهّری
::معناشناسی «فتنه» در قرآن
::ديدگاه قرآن به نقش زن در جامعه و تاريخ
::تأثير قرآن در سلوک فردی و اجتماعی
::تأثير قرآن بر شعر تعليم
::جایگاه پیامبر اعظم (ص) در ادبیّات معاصر فارسی
::سیره ی حکومتی و سیاسی پيامبر اعظم (ص)
::اندرزهای حکیمانه ی رودکی
::اقدامات امیرکبیر در صنعتی کردن ایران و مبارزه با استعمار اقتصادی
::الگوبرداری نسل جوان از قرآن و سیرۀ معصومین
::داستان کوتاه و روی کرد نویسندگان زن شهرستان دزفول به آن
::نقش و موقعیّت زن در سیرة نظری و عملی پیامبر اعظم ( ص )
::نقش شاعران و نویسندگان در معرّفی و تعمیق منازعه ی مشروطه و مشروعه
::انفاق و روزی حلال در قرآن و احادیث
::تبیین توان مندیها، فرصت ها و تهدیدات آموزش عالی در توسعه ی فرهنگی ـ اجتماعی ایران و کشورهای منطقه
::ائمّۀ اطهار تجلّی بهترین الگوی مصرف
::حمایت های حاج ملّاعلی کنی از فقرا و ایتام
::شیوه های عملی امر به معروف و نهی از منکر در رفتار ائمّه و استفاده از آنها در سالم سازی فضای فرهنگی، رشد آگاهی ها و فضایل اخلاقی
::عوامل همگرا و واگرا در اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی
::خشونت خانوادگي، زمينه، عوامل و راهكارها
::معيارهاي تميز حق و باطل در قرآن كريم
::تربيت اجتماعي در سيرة معصومين ( ع )
::زنان نامدار شیعة عصر رضوی ( ع )
::نقش پیامبر ( ص ) در پیدایش نهضت آزاد اندیشی
::مدنیّت و مفهوم آن از دیدگاه پیامبر اسلام ( ص )
::جانبازان شیمیایی
::چشم انداز زن ایرانی و پژوهش در قرن بیست و یکم
::سیره ی فرهنگی و اجتماعی امام رضا (ع)
::عشق و محبّت از ديدگاه عرفای معاصر
::نامه ای به امام رضا (ع)
::نوآوری قرآن کریم در موضوع عصمت پیامبران و مقایسه ی آن با تورات
::بررسی جریان داستان کوتاه پس از انقلاب
::علی بن مهزیار اهوازی و ارتباط او با امامان هم عصرش
::شب عاشورا
::آزادگی و ساده زیستی در زندگی شهید مدرّس
::حقوق اجتماعی زنان از منظر قرآن
::تشويق به انديشمندي و تبيين آزادي بيان در چهار چوب قانون
::جايگاه مناظره و مباحثة ارزشمند در نهضت آزادانديشي
::انتظار و نشانه هاي ظهور
::جهاني شدن و ظهور
::ورزش از دیدگاه قرآن و احادیث و جایگاه فعلی آن در
::جایگاه زن در سیره و کلام پیامبر اعظم ( ص )
::رسالت استاد مطهّري در جنبش عدالت خواهي
::وضعیّت اجتماعی زن ایرانی از قرن 19 تا امروز و وظیفه ی او در جامعه ی معاصر ایران
::مستندات قرآنی و روایی انسجام اسلامی و برائت از مشرکین
::نقش زبان و ادبيات فارسي در اتّحاد ملّي و انسجام اسلامي
::وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و ﺷﺄن نزول و نقش آیات در انسجام اسلامی
::زبان فارسی و وحدت ملّی و انسجام اسلامی
::زبان و ادب فارسي، سند هويّت ملّي
::بررسي حقوق زنان در اسلام و كشورهاي صنعت
::سوره ی بقره در نثر عرفانی ایران
::سیره و سلوک امام علی (ع) در برخورد با مخالفان
::شیوه های عملی امر به معروف و نهی از منکر در رفتار ائمّه
::قرآن و عترت (ع) و فمینیسم
::نماز در آثار نثر عرفانی ایران
::گزیده ی چند داستان کوتاه، خاطره، نمایش نامه و فیلم نامه از دفاع مقدّ
::عشق و انديشه ي امين پور در « بي بال پريدن »
::جایگاه رستاخیز در اشعار شاعران ایران
::مباني فقهي ـ حقوقي مرتبط با مسايل اقتصادي، اشتغال و استقلال مالي زنان
::سوره ی بقره در نثر عرفانی ایران
::نقش اخلاق اسلامی در تعاملات اجتماع
::وحدت امّت اسلامی از نظر امام سجّاد (ع) و ارتباط آن با دیدگاه محقّقان دین در عصر حاض
::فرهنگ ايراني
::اندیشه های میرزای نائینی در کتاب تنبیه الامّه و تنزیه الملّه
::تجلّی قرآن در آینه ی اشعار استاد بهزاد
::شیوه های الگوبرداری نسل جوان از سیره علمی و عملی عالمان دین
::معيارهاي تميز حق و باطل در قرآن كريم
::مصادیق نوآوری و شکوفایی از منظر قرآن کریم
::نقش زن در تحکیم خانواده با تکیه به رفتار حضرت فاطمه (س) در زندگی خانوادگی و نمونه ای از اشعار فارس
::نوآوری در راهکارهای تبلیغی مباحث مهدویّت در جامعه و جهان معاصر
::شناخت توسعة فرهنگي از نگاه امام علي (ع) در نهج البلاغ
::امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص
::مفاهيم اجتماعي در شعر معاصر و كهن
::قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر
::نماز و نیایش
::نقش نماز در ارتقاء ساختار اخلاقی انسان ها
::جایگاه قرآن کریم و آموزه های اهل بیت (ع) در تفکّر جهادی
::بررسی علل شیوع ضدّ ارزش ها از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه
::قرآن و بهداشت تن و روان
::نماز از نظر قرآن، پیامبر (ص) و ائمّه اطهار (ع)
::مضامین قرآن در دیوان صباحی بیدگلی
::قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر
::نقش نماز در ارتقاء ساختار اخلاقی انسان ها
::دیدگاه حضرت علی (ع) در تفسیر قرآن
::بازتاب مسایل اجتماعی در اشعار شاعر معاصر ابوتراب جل
::حضرت فاطمه (س) و حضرت زينب (س) بهترین الگوی زنان جهان
::کرامت و عزّت انسانی، سعادت و کمال در نهج البلاغه
::جایگاه قرآن کریم و آموزه های اهل بیت (ع) در تفکّر جهاد
::نقش تعلیم و تربیتی شادی در انسان از دیدگاه قرآ
::رباعی
::سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی
::پيشگامان و مناديان وحدت در جهان اسلام ، سيّد جمال‌الدّين اسدآبادي
::نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
::همسر آزاري و خشونت خانواده
::« عدالت و ارزش‏هاي انساني در عصر جهاني شدن »
::مهدويّت در قرآن ، احاديث و ادعيّه
::کارکرد معارف قرآنی در امثال و حکم ایرانی
::« انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »« انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »
::زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام
::ویژگی های بارز شهید ثالث
::رسالت استاد مطهّري در جنبش عدالت خواهي
::قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
::قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
::بررسی و نقد ترجمه های منظوم قرآن به فارسی
::کتاب ها


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: زهرا خلفی

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 1415
بازدید کل : 110754
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من زهرا خلفی خوش آمديد .لطفا جهت ترویج هرچه بهتر دین مبین اسلام و آشنایی جوانان عزیز میهن اسلامی با قرآن و اهل بیت و همچنین کتاب و مقالات چاپ شده این وبلاگ را به دوستان خود معرفی کنید.همچنین برای هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد .


امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص)

 

 

 

 

 

 

 

پذیرفته شده جهت سخنرانی در همایش دانشگاه آزاد اسلامی دزفول در تاریخ 9/12/85

 

باسمه تعالی

امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص)

 
چكيده

سياست مداري كه از اصول قطعي زندگي همه ي امامان (ع) بوده است، سياستي رحماني، مثبت و پوياست. سياستي مدبّرانه و جامع براي اجراي عدالت و حفظ اسلام و رعايت عدل در رهبري و گذشت هنگام قدرت ، نه سياستي كه موجب دين فروشي شود و تنها در جهت هواهاي نفساني و آرزوهاي دنيوي سير نمايد. در كلام بزرگان كه مي گويند : سياست از ديانت، جدا نيست و سياست عين ديانت است، سياست به مفهوم تدبير و اداره و اصلاح امور است كه همه ي پيشوايان معصوم (ع) اين ادّعا را تأييد مي كنند .

البتّه لازمه ي دخالت در اين امور سياسي، برخورداري از خود گذشتگي، شجاعت و فداكاري است . از اين رو عدّه اي از اين مقوله، شانه خالي مي كنند كه اين عدم پذيرش مسؤوليّت، ناشي از جبن و ترس حاكم بر وجودشان است و در اين جهت براي توجيه ترس خويش به دليل هاي پوچ استناد مي كنند كه روش امام حسين (ع) روشي مغاير و كاملاً متضاد با اين سياست است.

   روش امام حسين (ع) به عنوان احياگر سياست پيامبر (ص) در بخش هاي زير مورد بررسي قرار گرفته است .                                               

1- امام حسين (ع) احياگر عدالت و دين پيامبر (ص)

2_ امام حسين (ع) احياگر اصلاح وضع امت اسلامي پيامبر (ص)  

3_ امام حسين (ع) احياگر امر به معروف و نهي از منكر

4_ امام حسين (ع) الگوي راستين پيامبر (ص)

5_ امام حسين (ع) ، احياگر راه پيامبر (ص) در برابر زمام داران ظالم

6_ امام حسين (ع) احياگر مبارزات پيامبر (ص) در برابر تعصبات قبيله اي و اشرافيت و افتخارات نژادي

7_ امام حسين (ع) احياگر حق ملت در برابر حكومت جور

8_ امام حسين (ع) احياگر حكومت اسلامي در برابر حكومت سلطنتي

9_ امام حسين (ع) احياگر دلسوزي هاي  پيامبر (ص) براي امت مسلمان

10_ امام حسين (ع) احياگر روش پيامبر (ص) در برابر منافقان

11_ امام حسين (ع) احياگر سيره ي پيامبر  (ص) در بيدارسازي امت مسلمان

 

كلمات كليدي : امام حسين (ع)، پيامبر (ص)، احياگر، سياست، عدل، دين، اسلام، حكومت، دنيا، مردم، الله

 

 

 

 

 

 

 

مقدّمه

همه ي پيامبران الهي كه از طرف خداي متعال در ميان بشر مبعوث شده اند، براي دو هدف اساسي بوده است. يكي از اين دو هدف برقراري ارتباط صحيح ميان بنده و خالق خودش، كه در كلمه ي طيبه ي «لا اله الا الله» خلاصه مي شود و هدف دومي كه براي بعثت پيامبران عظام از طرف خداوند متعال است، برقراري روابط حسنه ميان افراد بشر، بعضي با بعضي ديگر، براساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان و عاطفه و خدمت به يكديگر است. چون اسلام قائم اديان است ، بايد براي ارايه ي طريق و راهنمايي در همه ي نواحي زندگاني خودكفا باشد ، و مي دانيم كه اهم مسايل اجتماع حفظ حقوق بين الافراد و حقوق بين الجماعات است كه آن را اصطلاحاً «سياست» مي گويند . قرآن مجيد و سنت و سيرت پيغمبر اكرم (ص) جميع جوانب سياسي و حكومت را تفهيم و در بخشي از تاريخ خود به مرحله ي اجرا در آورده است . هدف سياست شرعي پيامبر (ص) ، بر پاداشتن عدل و نفي هر گونه ستم بود و مدار سياست شرعي او بر عدالت مي چرخيد ، چه ، خداوند پيامبران خود را فرستاد و كتاب هاي خويش را نازل فرمود تا مردم قسط و عدالت را برپادارند . اين همان عدل است كه آسمان ها و زمين بدان برپاست .

بنابراين هر جا نشانه هاي حق هويدا شود و به هر گونه كه رخ نمايد همان جا شرع و دين خداست .

پيامبر اسلام (ص) به عنوان سياست مداري كه قدرت اداره ي امور مسلمين در دست اوست هرگز از نيروي حكومت و سياست خود سوء استفاده نكرده و به زور متوسل نشده بود .

سياست مداري كه از اصول قطعي زندگي همه ي امامان (ع) بوده است ، سياستي رحماني، مثبت و پوياست . سياستي مدبرانه و جامع براي اجراي عدالت و حفظ اسلام و رعايت عدل در رهبري و گذشت هنگام قدرت ، نه سياستي كه موجب دين فروشي شود و تنها در جهت هواهاي نفساني و آرزوهاي دنيوي سير نمايد. در كلام بزرگان كه مي گويند : سياست از ديانت، جدا نيست و سياست عين ديانت است، سياست به مفهوم تدبير و اداره و اصلاح امور است كه همه ي پيشوايان معصوم (ع) اين ادعا را تأييد مي كنند.

البتّه لازمه ي دخالت در اين امور سياسي، برخورداري از خود گذشتگي، شجاعت و فداكاري است. از اين رو عدّه اي از اين مقوله، شانه خالي مي كنند كه اين عدم پذيرش مسؤوليّت، ناشي از جبن و ترس حاكم بر وجودشان است و در اين جهت براي توجيه ترس خويش به دليل هاي پوچ استناد مي كنند كه روش امام حسين (ع) روشي مغاير و كاملاً متضاد با اين سياست است.

روش امام حسين (ع) به عنوان احياگر سياست پيامبر (ص) در بخش هاي زير مورد بررسي قرار گرفته است.            

                                 

1- امام حسين (ع) احياگر عدالت و دين پيامبر (ص)

امام حسين (ع) به عنوان رهبر ديني و مسؤول اجتماعي، وظيفه ي خود مي داند كه مجموعه ي دين را يك جا به عصر خود معرفي كند و از فراموش شدن برخي از اجزاي آن جلوگيري كرده ، با عوامل پنهان كننده ي اجزاي دين مبارزه ي جد‌ّي كند. بر طبق بيانات آن حضرت در زمينه ي احياي دين، ايشان موارد ذيل را جزو حركت احيايي خود مي دانست :

الف- سيره ي جدّ و پدرش : روش و سيره ي رسول الله (ص) كه اصل و اساس محسوب مي شود، مورد اتّفاق همه ي مسلمانان است و خلفاي راشدين نيز بر آن تأكيد داشتند و خليفه هاي بعدي نيز به پايدار داشتن آن سفارش مي كردند، اما در عصر معاويه و پس از او يزيد اين امر مهم ديني ناديده گرفته شد .

امام حسين (ع) در يكي از اشعارش قيام خود را پيروي از دين پيامبر (ص) و احياي سنّت او دانسته است .

انا الحسين بن علي، آليت ان لا انثني احمي عيالات ابي  امضي علي دين النّبي

«من حسين پسر علي هستم و قسم خورده ام تا سر فرود نياورم؛ از خاندان پدرم حمايت مي كنم و بر طريقه ي دين پيامبر سلوك مي كنم .»

ب- احياي عدالت اسلامي و دفاع از نظريه ي حكومت عادلانه : فلسفه ي حكومت از نظر اسلام چيزي جز اجراي عدالت اسلامي نيست و هيچ حكومتي غير از حكومت مبتني بر عدالت، از ديدگاه اسلام مطلوب نيست. پيامبر اسلام (ص) و علي (ع) هر دو به اين نكته تأكيد داشته اند. و امام حسين (ع) چون در عصر معاويه و يزيد شاهد منسوخ شدن اين اصل مي شود، بر آن مي خروشد و با قيام خود فرياد اعتراضش را سر مي دهد .

ج- احياي برخي واجبات و مستحبّات : امام (ع)در دعايي فرمود : «بارخدايا به راستي مي داني كه آن چه از ما سر زده به سبب ميل به سلطنت و قدرت مفاخرت آميز نبوده و از جهت زياده خواهي در حطام دنيا نيز نبوده است بلكه به جهت آن بوده است كه نشانه هاي دين تو را بنمايانيم ... تا به واجبات و سنّت ها و احكام تو عمل شود .» اگر به رابطه ي وثيق حكومت و عدالت نظري بيفكنيم، به اهمّيت عنصر حكومت در حركت امام
حسين (ع) پي مي بريم. واقعيت اين است كه اگر عدالت اجتماعي را از حكومت- چه اسلامي و چه غير اسلامي- كم كنيم هيچ توجيهي براي استمرار و بقاي آن نخواهيم داشت و مهم ترين كاركرد حكومت فريب توده ها و اگر خوش بين  باشيم، پرداختن به امور اداري مردم خواهد بود و حكومت جز اين ها نقش ديگري نخواهد داشت.

مباني و عوامل قيام عاشورا

الف- عدم جدايي دين از سياست : حضرت سيّد الشّهدا فرمود : «هر كه ببيند يك سلطان جائري اين طور اتصاف به امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند ، نه حرف بزند و نه عملي انجام بدهد اين آدم جايش همان جاي سلطان جائر است. »

ب ـ تزريق روح حماسه در كالبد مسلمانان

ج ـ حفظ حق در عرصه ي فردي و اجتماعي

د ـ خالي شدن دين از محتواي اصيل خود

2_ امام حسين (ع) احياگر اصلاح وضع امّت اسلامي پيامبر (ص)

اصلاح وضع جامعه ي اسلامي از نظر رفاه اجتماعي و حقوق اسلامي مهم ترين هدف امام حسين (ع) ، از قيام عليه يزيد بوده است . امام در وصيت خود به محمد بن حنفيّه فرمود :« اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب  الاصلاح في امّة جدّي»

پس امام (ع) براي اصلاح قيام كرد اما نمود بارز اين اصلاح، در توجّه به وضع عمومي مسلمانان بوده است . البتّه از اين ديدگاه اصلاح امام (ع) تنها به امور معنوي و دين خلاصه نمي شود، بلكه با عنايت به جامعه ي مطلوب ديني كه در آن مردم و حكومت از حقوق تعريف شده اي برخوردارند و هيچ گونه اجحاف و تجاوزي نسبت به همديگر روا
نمي دارند و چون در زمان حكومت يزيد و حتّي پيش از آن در زمان معاويه اين معادله به هم ريخته و نظام اسلامي مبتني بر كتاب و سنّت از هم پاشيده بود و تنها از اسلام نامي باقي بود، لذا امام براي اصلاح اين اوضاع نيز به قيام دست زد .

هدف و انگيزه ي امام (ع) از نهضت، باز گرداندن جامعه به اصول اوليه و اساسي اسلام بوده است كه در واقع هدف غايي حركت امام (ع) محسوب مي شود .

برخي در تحليل قضيه ي عاشورا مسأله ي «بيعت نكردن» را انگيزه ي اصلي قيام نشان مي دهند. در اين صورت اين سؤال مطرح مي شود كه اگر فرضاً يزيد امام را به بيعت فرا نمي خواند، آيا در آن صورت آن حضرت به قيام دست مي زد يا نه؟ با توجه به آن چه گفته شد جواب اين سؤال مثبت است، چه، عدم بيعت تنها عامل قيام نبود بلكه مهم تر از آن اين بود كه اساس دين به خطر افتاده بود و امام به عنوان مسؤول و حافظ دين، موظّف بود اين گوهر شريف الهي را از زوايد و حشويّات و فرو كاستنش جلوگيري كند .

اگر تأثير سياست در جامعه را با همين شكل مطرح شده بپذيريم، به ناچار بايد قبول كنيم كه همه ي بخش هاي ديگر جامعه نا خودآگاه از آن متأثّر هستند و تعديل و تنظيم ديگر قدرت هاي موجود با توجه به قدرت سياسي و نظر صاحب قدرت ها صورت
مي پذيرد. به عنوان مثال، اگر در جامعه اي عدالت جويان، قدرت سياسي را در اختيار داشته باشند، طبيعتاً رشد و گسترش عدالت در حد مطلوبي صورت خواهد گرفت . به همين ترتيب ، جوانب ديگر اجتماع از قبيل فرهنگ و اقتصاد و مسايل اجتماعي همه و همه با توجّه به قدرت سياسي شكل پيدا خواهند كرد.1

3_ امام حسين (ع) احياگر امر به معروف و نهي از منكر

[ امام حسين (ع) در وصيّتي كه به برادر خود محمّد حنفيّه مي نويسد، مي گويد :] من از مدينه خارج نشدم براي راحت طلبي و خوش گذراني و نه از روي ستم و نه به منظور فساد كردن، بلكه من از آن بيرون مي روم براي اصلاح امّت و نجات دادن اجتماع از انحراف، مي خواهم امر به معروف و نهي به منكر كنم و روش من مانند جدّم و پدرم
علي بن ابي طالب (ع) است. پس هر كس مرا با اين هدف حق و مقصد خدايي بپذيرد به صلاح و سعادت خود رسيده و آن كس كه مرا رد كند، من بر مشكلات تحمل دارم تا هنگامي كه خداوند بين من و قوم به حق حكم نمايد ... .

حسين بن علي (ع) در اين وصيت بسياري از حقايق را صريحا بيان فرمود، آن حضرت ابتدا، هدف مقدس خود را اصلاح امّت اسلامي و تأمين خير و سعادت آنان معرفي مي كند و مي فرمايد من براي راحت طلبي و يا براي فساد و ايجاد فتنه بيرون نشدم.

آن گاه به دنبال اين جمله كه «هدف من اصلاح اجتماع اسلامي است » اضافه
مي فرمايد كه «من مي خواهم امر به معروف كنم و نهي از منكر نمايم » مقصود از اين جمله چيست و كدام منكر است كه حسين (ع) مي خواهد با آن پيكار كند.  

ترديدي نيست كه اين منكر كه حسين (ع) براي نهي از آن قد علم كرده و مي خواهد تا استقبال از مرگ و از دست دادن جان خود و عزيزانش در اين راه پيش برود، مسايل عادي و معمولي نيست زيرا آن كار از هر كسي ساخته است، اين منكر بايد چيزي باشد كه به تازگي اجتماع به آن دچار گرديده است آري آن موضوع همان حادثه اي است كه آن بزرگوار كنار قبر جدّش هنگام مناجات با خداوند به آن اشاره كرد،  و عرضه داشت :
«. . . خدايا حادثه اي براي امّت اسلامي پيش آمده كه تو خود مي داني»

اين حادثه و مصيبت تازه چيزي جز رسيدن فرزند معاويه به حكومت نيست. حسين
مي خواهد در برابر اين منكر قيام كند، اين منكري كه اگر هم چنان باقي بماند نه تنها روزه و نماز و حج ترك مي شود، بلكه اساس اسلام و اصول آن در معرض فنا و سقوط قرار
مي گيرد . آري آن حقيقت اصيل و اصولي كه اجتماع اسلامي از آن انحراف پيدا كرده و احتياج به اصلاح دارد همانا موضوع خلافت و حكومت است. و همان است مقصود واقعي فرزند اميرالمؤمنين كه فرمود : من براي اصلاح امّت جدم از مدينه خارج شدم.2

امام حسين (ع) در سال هاي آخر عمر معاويه از همه ي كساني كه رسول خدا را ديده بودند و از اصحاب پيامبر به شمار مي رفتند و نيز از فرزندان آن ها در سراسر سرزمين هاي اسلامي دعوت كرده تا در منيا گرد هم آيند .

حدود هزار نفر از صحابه و تابعين در پاسخ به اين دعوت، در منيا حاضر شدند، آن گاه امام سخنراني پر شوري ايراد كرد و در آن دانشمندان و علماي مسلمين را مورد خطاب قرار داد و از آن ها خواست تا از گفتار خداوند پند گيرند و بنگرند به سرنوشت ملّايان و احبار يهود كه چگونه به جهت ترس و طمع، مردم را از گناه و ستمكاران را از ظلم و فساد باز نداشته و از اين رو مورد نكوهش حق تعالي واقع شدند در حالي كه خداوند دستور
مي دهد از مردم نترسيد و از من بترسيد و فرموده ؛ مردان و زنان مؤمن دوستان همديگرند ، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، آن گاه امام (ع) افزود : «خداوند به امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك فريضه سخن آغاز كرده، چه! مي دانسته اگر اين فريضه به جاي آورده شود و بر پا گردد ، همه ي فرايض از آسان و دشوار به پاي داشته مي شوند، و اين براي آن است كه امر به معروف و نهي از منكر ، دعوت به اسلام است و نيز ردّ مظالم و مخالفت با ستمگر و توزيع عادلانه بيت المال و غنايم و گرفتن زكات و ماليات و به مصرف رسانيدن به جاي آن را به همراه دارد ... .

شما از خداوند، بهشت، همنشيني با پيامبران و امامان، و رهايي از عذاب او را آرزو
مي كنيد. اي آرزومندان! به راستي من مي ترسم انتقام الهي بر شما فرود آيد، زيرا شما به درجه اي از كرامّت خدايي رسيده ايد كه بدان بر ديگران برتري داريد، كساني هستند كه ايمان به خدا دارند، اما گرامي نشدند ولي شما به خاطر خدا در ميان بندگان او ارجمند شديد، حال كه مي بينيد پيمان هاي خدا شكسته شده پس چرا آشفته نمي شويد؟ در صورتي كه اگر برخي از تعهّدات پدرانتان ناديده گرفته شود شيون مي كنيد و هم اكنون تعهّد و رسالت پيامبر (ص) خوار و بي مقدار شمرده، كور و كرها و زمين گيرها در شهرها بي سرپرست مانده و كسي به آن ها رحم نمي كند، شما در خور موقعيّت خويش كار
نمي كنيد و به كسي هم كه به مسؤوليت خود عمل مي كند، اعتنا نمي نماييد. با مداهنه و سازش كاري خويش را آسوده ساخته ايد. همه ي اين ها از آن اموري است كه خداوند به باز داشتن از آن ها دستور داده و همگي را به پيشگيري امر كرده است و شما از آن غفلت داريد .

مصيبت شما از همه ي مردم بيشتر است براي اينكه موقعيّت و مقام علمي دانشمندان را حراست نكرديد و اي كاش در اين راه كوشش كرده بوديد . . .

شما اي گروه ! بايد ما را در اين راه ياري كنيد و به ما حق بدهيد. نيروي ستمكاران بر سر شماست و مي كوشند نور پيامبرتان را خاموش كنند و خدا ما را بس است و بر او توكّل داريم و به درگاه او باز مي گرديم و سرانجام به سوي اوست.

امام (ع) در اين سخنراني به مفهوم درست و دقيق امر به معروف و نهي از منكر اشاره مي كند و آن را شامل دعوت به اسلام، ردّ مظالم، مخالفت با ستمگر، تلاش براي توزيع عادلانه بيت المال و غنايم و گرفتن ماليات هاي شرعي و به كار بستن آنها، معرفي
مي نمايد. بنابراين تعريف، شعاع امر به معروف و نهي از منكر بسي گسترده تر از نصايح كوچك و شخصي و فراتر از معناي متداول آن مي رود. در اين بيان، امر به معروف و نهي از منكر، دعوت به اسلام، مبارزه با ظلم و تحقّق نظام عدالت گستر اسلامي را در بر
مي گيرد و به راستي آيا مفهوم امر به معروف و نهي از منكر جز اين است ؟ آيا امر و نهي، نياز به قدرت ندارد؟ اگر جواب مثبت باشد، پس كسب قدرت براي زدودن ظلم و فساد و تحقّق عدل و صلاح، واجب مي گردد. از اين رو كوشش براي تشكيل حكومت و نظامي پر قدرت، از نخستين وظايف مصلحان مسلمان به شمار مي رود، زيرا پيش گيري از ظلم، ايجاد عدالت و گرفتن ماليات هاي شرعي، توزيع بيت المال و غنايم، جز در سايه حكومت امكان ندارد.3

هدف اصلي قيام عاشورا از نظر امام خميني (ره) تنها در اصلاح چند امر جزيي خلاصه نمي شود، بلكه امام حسين (ع) مي خواست ساختار سياسي جامعه ي آن روز را عوض كند، تا بتواند به سامان دادن و اصلاح امور بپردازد و جامعه و ديني اصلاح شده و به دور از خرافات و تحريفات امويان را به نسل آينده و نسل هاي بعدي تحويل دهد، چه، در غير اين صورت خلاف هاي امويان نيز به نام دين تمام مي شد و در نتيجه گوهر تابناك اسلام به انواع و اقسام زنگ ها آغشته مي گشت .

امام خميني (ره) در يكي از سخنراني هايشان مي فرمايند : «بر حسب روايات ها، وقتي كه سيّد الشّهدا آمد مكّه، و از مكّه در آن حال بيرون رفت،  يك حركت سياسي بزرگ بود كه يك وقتي كه همه ي مردم به مكّه مي روند ايشان از مكّه خارج مي شوند، تمام حركاتش سياسي بود، اسلامي و سياسي، اين حركت اسلامي- سياسي بود كه بني اميّه را از بين برد و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود. در نامه­ي امام حسين (ع) مي خوانيم كه «اِنّي اُريدُ اَن آمر بِالمعروف و اَنهي عن المنكر» از شنيدن اين جمله ي امام (ع)، نخستين نظري كه در اذهان تداعي مي شود اين است كه امام حسين (ع) براي عمل به دو واجب مهم ديني، امر به معروف و نهي از منكر قيام كرده اند و ساير مردم را به عمل اين دو امر مهم دعوت كرده اند. اين در حالي است كه امام خميني (ره) بزرگترين مصداق منكر آن زمان را حكومت يزيد و بني اميّه و بزرگترين معروف آن عصر را تشكيل حكومت اسلامي به امامّت حسين بن علي (ع) مي دانند و اساس انجام به اين دو دستور الهي را در مرحله ي اول قيام عليه حكومت وقت مي شمارند.4

امام حسين (ع) حدود ده سال (از سال 50 تا 61 ه.ق) امامّت كرد، كه نه سال و چهارماه آن در عصر حكومت معاويه و حدود شش ماه آخر آن در عصر حكومت يزيد بود. در زندگي امام حسين (ع) قبل از امامّت و بعد از امامّت برخوردهاي سياسي زيادي ديده
مي شود. درگيري هاي زياد او با مروان، مانع شدن او از ازدواج يزيد بن معاويه با «امّ كلثوم دختر عبدالله بن جعفر» سخن راني آتشين و افشاگرانه اش در مراسم حج در سال 58 هجري قمري عليه طاغوت عصرش معاويه، نمونه هايي از برخوردهاي او با ستمگران است كه امام در سخنراني عليه معاويه او را با جمله ي زير به عنوان طاغوت ياد مي كند و
مي فرمايد :

اما بعد، اين طاغوت (معاويه) برخوردهايي با ما و شيعيان نمود كه همه ي شما مي دانيد و ديده ايد و گواه بوده ايد.

البتّه اوج اين روح حماسي و پرخاشگرانه امام (ع) عليه ظالم، در نهضت عاشورا بر اساس وظيفه بروز كرده كه مقتضاي بعد شخصيت سياسي آن حضرت است .

نهضت سياسي عاشورا :

امام حسين (ع) مردي كاملاً سياسي بود. نهضت عظيم و هميشه جاويد آن حضرت (ع) و ماجراي خونين كربلا، نهضت سياسي كاملي بود. اگر سياست از دين جدا بود، بايد امام حسين (ع) در گوشه ي انزوا در مدينه بماند و به سوي عراق حركتي نكند. اگر آن حضرت در سياست دخالت نمي كرد ديگر كسي به او كاري نداشت . لكن آن حضرت (ع) وظيفه را مبارزه با طاغوت زمان مي دانست، كه سخنان آن حضرت (ع) در سرزمين «بيضه» در برابر سپاه حرّ، كه از جدش پيامبر (ص) نقل مي كند ، هجرت و حركتش مستند است :

   «اي مردم ! رسول خدا (ص) فرمود : كسي كه سلطان ستمگري را بنگرد كه حرام خدا را حلال مي كند، پيمان خدا را مي شكند و با سنّت رسول خدا (ص) مخالفت مي كند و در ميان مردم، راه گناه و ظلم را مي پيمايد و در برابر او با عمل يا گفتار، اقدام و اعتراض نكند، بر خدا واجب است كه او را در جايگاه عذاب آن سلطان بيفكند.

چكيده ي سخن در تجزيه و تحليل هدف نهضت امام حسين (ع) اين است :

1ـ خواسته ي يزيد براي بيعت و عدم پذيرش امام (ع)

2ـ هدف امام (ع) از حركت به سوي عراق، مبارزه و سرنگوني حكومت يزيد و برپايي جامعه ي اسلامي؛

3ـ امر به معروف و نهي از منكر، انگيزه هاي امام (ع) براي ريشه كني ستم و برپايي عدل اسلامي .

هر يك از امور سه گانه ي فوق، جنبه ي سياسي دارد و در عين آن كه عبادت است، از سياست جدا نيست .

امام حسين (ع) در جبهه ي شمشير و تير و نيزه، هر چند در ظاهر شكست خورد، ولي در جبهه ي سياسي، در تمام ابعادش پيروز گرديد، و در سطح جهان، و در گستره ي همه ي زمان، دشمن را محكوم و منكوب كرد و راز شهادت و فداكاري در راه خدا، و كرامّت انساني را در پيشاني تاريخ جاويدان جهان نوشت .

«عبّاس عقّاد» نويسنده ي معروف جهان عرب مي نويسد : آثار كوبنده اي كه قيام امام حسين (ع) به جاي گذاشت و موجب نابودي طاغوت به دست آزادگان شد، بسيار است . حكومت جاير و درّنده ي امويان از نظر زمان و مكان به سبب قيام يك نفر، در يك روز (عاشورا) به هم ريخت و نابود شد. اما شيعيان و آزادگان، همواره خواهان هدف حسين بن علي (ع) بوده اند و آن را دنبال كرده اند. در نتيجه، خسارت و ضايعات پيروزي ظاهري دشمنان، در روز عاشورا در سرزمين كربلا ، بسيار زيادتر از خسارت شكست خوردگان ظاهري بوده است.

4_ امام حسين (ع) الگوي راستين پيامبر (ص)

در نهضت عاشورا با قهرمان ها و الگوهايي روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اي بس بزرگ آفريدند، حادثه اي كه مي تواند براي شيعيان و مسلمانان و حتي
همه ي جهانيان الگوي مناسب و كار آمد و بهترين وسيله ي پندآموزي باشد .

با پايان گرفتن دوران حكومت ننگين معاويه، زمام حكومت اسلامي به دست
پست ترين چهره ي اموي، يعني يزيد، فرزند نابه كار معاويه افتاد. با روي كار آمدن يزيد، دين و ارزش هاي ديني در مخاطره ي جدّي قرار گرفت، به طور علني حق پايمال مي شد و از باطل جلوگيري نمي شد و سنّت و سيره ي واقعي رسول خدا (ص) فراموش و
بدعت هايي با نام اسلام جايگزين گشت.

امام حسين (ع) در چنين شرايطي نه تنها حاضر نبود حكومت ننگين يزيد را به رسميت بشناسد و با او سازش كند، بلكه با مشاهده ي انحراف علني حاكم غاصب از مسير اسلامي و به بيراهه كشانيدن اساس و تاريخ اسلام و ماهيت آن، تشخيص داد كه جز با قيام خونين و حماسه هاي عظيم نمي توان جلوي اين انحراف را گرفت و احياي دين و هدايت مسلمين و بيداري آنان، منوط به اين حركت خداپسندانه است. امام (ع) قيام كرد و انقلاب عاشورا را تاريخ، ثبت نمود و جهان اسلام را تكان داد. اين قيام علاوه بر ابعاد مهم و نتايج ثمربخش آن، تا صحنه ي قيامّت حماسه اي جاويد است كه مسير تاريخ اسلام را عوض كرد و مبارزه ي بين حق و باطل را به خوبي نمايش گذاشت.

بر اساس بينش اسلامي و فرا خواني قرآن و روايات، مسلمان ها به درس آموزي و الگوگيري از تاريخ موظّفند .

خداوند در (آيه ي 21 سوره ي احزاب) مي فرمايد :

به طور يقين براي شما در زندگي، رسول خدا سرمشق نيكويي بود ؛ براي آن ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.

قيام مقدّس امام حسين (ع) و حادثه ي خونبار كربلا و حماسه ي طف را مي توان اساس و ريشه ي همه ي نهضت هاي حق طلبانه اي دانست كه در مقابل حكومت هاي غاصب اموي و عبّاسي و ديگر جنايت كاران تاريخ اسلام به وجود آمده اند. پس
خميرمايه­ي اصلي آن ها، قيام امام حسين (ع) بوده و هست و خواهد بود و همانند مشعلي پر فروغ، بر قبله ي بلند تاريخ اسلام خواهد درخشيد و سبب بيداري مسلمان ها و الهام بخش همه ي نهضت هاي اصيل رهايي بخش خواهد بود : قيام توّابين، قيام مختار، قيام مردم مدينه، قيام زيد بن علي، قيام يحيي، قيام بني الحسن، قيام فخ و تمام اين حركت ها و قيام ها مايه اي از نام حسين (ع) داشتند و به نام انتقام از خون شهداي اهل بيت در مقابل بني اميّه و ديگر خلفاي جور به وجود آمدند. اين حركت ها و قيام ها تا ظهور قيام عدالت گستر جهاني مهدي (عج) و با الگو و مايه گرفتن از نهضت عاشورا استمرار خواهد يافت.

17

بازگويي نمونه هايي از سخنان خود سيّدالشّهدا (ع) كه فلسفه و انگيزه ي حركت خويش را بيان مي كند، به خوبي مي تواند الگو بودن آن را روشن كند ؛ چرا كه اگر استدلال حضرت (ع) در لزوم اين حركت و پاسخ او در مقابل آنان كه مي كوشيدند حضرت (ع) را از اين حركت باز دارند تنها همين جريان خواب ديدن پيامبر اكرم (ص) و گفته ي آن حضرت (ص) كه خداوند خواسته است تو را كشته ببيند» بود، مي توانست محملي باشد براي آنان كه حادثه ي عاشورا را تكليف ويژه و خاص حسين بن علي (ع) مي دانند. اما اين همه بيانات حسيني (ع) با تكيه بر اصول و مباني پذيرفته شده و قطعي ديني بوده و به تحليل و تبيين حركت خود پرداخته است؛ مثلا، به مسايلي چون لزوم امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه با ظلم و استيفاي حقوق، اصلاح جامعه، حق طلبي و دفع فساد و حركت در چارچوب مسير پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و . . . اشاره فرموده است.

بنابراين، قيام امام حسين (ع) بايد از ابعاد گوناگون مادي و معنوي، فردي و اجتماعي، اخلاقي و سياسي و نظامي و فرهنگي، الگو و سرمشق باشد آن هم نه در برهه اي از زمان و مكان و سرزمين خاص، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است :

«كلّ يوم عاشورا و كلّ ارض كربلا و كلّ شهر محرّم» يعني درگيري حق جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است، و رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است .

از اين رو، عاشورا رسالت بزرگي را به دوش همه ي دينداران به ويژه افراد آگاه و جامعه نهاده است، همگان پس از شناخت ابعاد آن موظّفند خود و جامعه ي خود را با آن مقايسه كنند و از آن الگو بگيرند.

اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه ي حركت هاي حق طلبانه و عدالت خواهانه بناميم و بدانيم، سخني به گزاف نگفته ايم .

18

به طور يقين عاشورا از چنان عمق و ارزشي برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش هاي والاي انساني و الهام بخش انسان هايي آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهي است كه همه ي طبقه ها، زن و مرد، كوچك و بزرگ، با سواد و بي سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن الگو مي گيرند و درس مي آموزند. در اين دانشگاه همواره اساتيد بنامي چون حسين بن علي (ع) و قمر بني هاشم (ع)، زينب كبري (س) و ديگر عاشوراييان تدريس مي كنند، ولي تا كنون متاسفانه نتوانسته ايم ارزش هاي عاشورا را آن چنان كه شايسته است به جوامع جهاني بشناسانيم.5

5_ امام حسين (ع) ، احياگر راه پيامبر (ص) در برابر زمام داران ظالم

پيامبر (ص) فرمود : بعد از من شاهد تبعيض ها و كارهاي ناروا، از ناحيه ي زمام داران خواهيد بود. گفتند يا رسول الله در آن هنگام چه بايد بكنيم ؟ فرمود : حقّ آن ها را ادا كنيد و حقّ خود را از خدا بخواهيد. و احاديث ديگر نظير اينكه : «هر كس عمل ناروايي از
زمام داران ببيند بايد صبر كند زيرا هر كس به اندازه ي يك وجب از جمعيت كناره گيري كند و در آن حال از دنيا برود، به رسم جاهليت از دنيا رفته است و : «به زودي حوادث مختلفي بروز خواهد كرد. هر كس مي خواهد در ميان مسلمانان تفرقه بيندازد او را بكشيد» .

19

سياست فشار و گرسنگي، روح آزادي خواهي را در دل ها خفه كرده مردم را وادار ساخته بود كه به همان زندگي پست و ذلّت بار و فشار آلود راضي گردند تا احياناً به زندگي تيره تر و خشن تري گرفتار نشوند و نيزكه تعصّب قبيله اي، مسلمانان را از تعقيب
هدف هاي بزرگي كه اسلام پيروان خود را به سوي آن ها رهبري كرده بود، باز مي داشت و به هدف هاي كوچك ديگري كه به افق ننگ قبيله اي محدود بوده مشغول مي ساخت. بنابراين دو عامل فردي و اجتماعي يعني ترس، و روحيه ي  قبيله اي، مسلمانان را از انقلاب باز داشته، مجبور مي ساخت كه زندگي توأم با بدبختي و خشونت و محروميّت را تحمّل كنند. ولي اين دو عامل نمي توانست باطناً روح مضطرب و رنج كشيده ي مردم را به وضع موجود راضي سازد. زيرا مردم باطناً از سكوت در برابر حكومت اموي؛ و امّتناع از پاك كردن اجتماع از فساد و آلودگي هايي كه شاهد آن بودند، احساس گناه مي كردند. و اين احساس گناه كافي بود كه سرانجام به مردم جرأت بخشيده به در هم شكستن حصار قبيله اي كه آن ها را در بر گرفته بود، موفّق سازد.

ولي اين ركن سوم سياست اموي يعني گمراه سازي ديني؛ وضع نا مطلوب اجتماعي و ديني را كه در جامعه ي اسلامي حكم فرما بود، توجيه كرده باعث مي شد توده هاي مسلمان از انتقاد و اعتراض لب فرو بسته هيچ گونه كوششي به منظور بهتر ساختن وضع خود به عمل نياورند. و بدين وسيله احساس گناه كه هنگام شدّت  فشار، و لبريز شدن
كاسه ي صبر، باعث انقلاب مي شد؛ در دل هاي توده ها از بين مي رفت. پيداست كه وقتي كه احساس گناه از بين رفت جامعه براي هميشه در آرامش و سكوت تلخي فرو مي رود. بنابراين دو عامل فردي و ديني باعث تسليم مسلمانان در برابر وضع موجود مي شد و عامل سوم يعني عامل اجتماعي نيز به تحقّق اين تسليم كمك مي كرد. و در اين هنگام بود كه زمام داران مطمئن مي شدند كه رفتارشان با هيچ گونه مخالفتي رو به رو نخواهد شد.

اين وضع كساني بود كه گرفتار شيوه ي تخدير ديني امويان بودند، كساني هم كه دچار اين گونه تبليغات دروغي و گرفتار فشار امويان و دام اكاذيب آن ها نشده بودند، وضع ناراحت كننده ي ديگري داشتند كه دست كمي از وضع دسته ي اول نداشت.

دسته ي اخير در اثر اين وضع ناگوار دچار «دوگانگي شخصيت» شده بودند به اين معني كه تحت تأثير شخصيّت پنهاني و واقعي خود مخالف رفتار حكومت بودند، ولي به اقتضاي شخصيّت ظاهري، با رفتار حكومت، هماهنگي نشان مي دادند. سياست مالي و رفتار غير انساني معاويه و شكنجه دادن مردم بي سلاح، مردم را ناگزير ساخته بود راه دورويي و نفاق را در پيش گرفته از بيان حق خودداري ورزيده تظاهر به خلاف عقايد خود بكنند تا هم از مال و ثروتي كه معاويه در دست داشت، برخوردار گردند و هم روح تعصّب قبيله اي خود را كه ايجاب مي كرد كوركورانه از رؤساي قبايل خود پيروي كنند، نگهدارند .

اين وضع ناروا، كه ايجاب مي كرد مردم آن چه حق و حقيقت مي دانستند، كتمان كرده، تظاهر به موافقت با منويّات و خواسته هاي هيأت حاكمه كنند، مردم را داراي دو شخصّيت جداگانه ساخته بود. شخصيّت دوگانه اي كه رمز تراژدي طولاني كلّيه ي انقلابيوني بود كه بر ضد زمام داران اموي و عبّاسي و ستمگران ديگر قيام كرده بودند. زيرا نيروهاي انقلابي تحت تأثير شخصيّت خارجي خود كه متناسب با روش هيأت حاكمه بود، از پيرامون پرچم انقلاب پراكنده مي شدند. در حالي كه به حكم شخصيّت ديگر، شخصيّتي كه حكومت با آن به شدّت مبارزه مي كرد، براي پيروزي انقلاب پيمان مي بستند.

اين شخصيّت دوگانه را «فرزدق» شاعر هنگامي كه در راه كوفه با امام حسين (ع) ملاقات نمود، در پاسخ حسين بن علي (ع) كه از وضع كوفيان سؤال فرمود، چنين تصوير نمود : «دل هاي مردم در بند محبّت تواست ولي شمشيرهايشان به روي تو آخته است» .

البتّه طبيعي بود كه اين سياست معاويه، جامعه ي اسلامي را دچار ذلّت و بدبختي و بيچارگي نموده، زندگي مردم را به پستي و تباهي مي كشاند.

اين سياست مسلمانان را كه دلسوز سرنوشت قاطبه ي بشريّت بودند و مراتب دلسوزي خود را به وسيله ي كوشش مستقيم و اقدامات مثبت در جهت تخفيف آلام و دردهاي بشريّت، به ثبوت مي رسانيدند، به صورت افراد قبيله پرستي در مي آورد كه در افق محدود و كوچك قبيله اي زندگي مي كردند و هدف ها و منافع شان مانند اعراب پيش از ظهور اسلام در برخوردها و اختلاف قبيله اي محدود شده و شخصيّتشان از رشد و گسترش در خارج از محدوده ي مسايل قبيله اي باز مي ماند. و اين عامل خطرناك زمان جاهليّت بود كه در زمان معاويه دوباره زنده شده بود.

اين سياست، مسلمانان با ايمان و عقيده را كه زندگي و حياتشان در مسير مبارزه در راه عقيده سير مي كرد و در پرتو آن، مردمان ديگر را نيز از يوغ ظلم و ستم آزاد ساخته ارزش انساني از دست رفته شان را به آن ها باز مي گردانيدند، به صورت افرادي در مي آورد كه زندگيشان بر مدار هيچ عقيده اي نمي گشت، به دنبال هدف بزرگي نمي رفتند، اسير تمايلات سركش و منافع زودگذر بودند، و هر روز خود را در صفي جاي مي زدند.

اين سياست، مسلمانان را كه به خوبي مي دانستند، زندگي شخصيتي آن ها بيش از آن چه به خودشان تعلّق داشته باشد، به جامعه ي انساني تعلّق دارد، و اگر روزي جامعه به خطر مي افتاد جان خود را در راه حفظ موجوديت و صلاح جامعه، فدا مي كردند، به صورت افرادي در مي آورد كه به زندگي شخصي خود ولو هر قدر هم آميخته با ذلّت، و توأم با ننگ و عار بود، سخت علاقه مند بودند.

مسلمانان همواره دشمن ظلم و ستم بودند و با هر گونه تجاوزي به شدّت مبارزه
مي كردند، هم خود از ظلم نفرت داشته با عدالت رفتار مي نمودند و هم ظلم را از ناحيه ي ديگران محكوم نموده آنان را وادار به عدالت مي نمودند.

ولي اين سياست، مسلمانان را كه اين گونه عكس العمل شديد در برابر ظلم از خود نشان مي دادند، به صورت افرادي در مي آورد كه اگر زورمندي آن ها را مظلوم
نمي ساخت، سعي مي كردند نسبت به ناتوان تر از خود ظالم باشند.

اين سياست، مسلمانان را كه مي دانستند اسلام هيچ وقت اجازه نمي دهد مسلمانان، بردگان زمام داران بيدادگري باشند كه به نام دين به آن ها حكومت مي كنند، به صورت افرادي در مي آورد كه از زمام داران ستمگر پشتيباني مي كردند.

اين سياست، مسلمانان را كه قيام بر ضد سياست تهديد و گرسنگي را واجب شمردند، به صورت افرادي در مي آورد كه به جنگ انقلابيون مي رفتند.

تاريخ اين دوره از زندگي مسلمانان پر از شواهدي است كه نشان مي دهد اين دگرگوني و انحراف براي همه آشكار شده جامعه ي اسلامي را با خود همرنگ ساخته بود. اگر
عكس العملي را كه مسلمانان در برابر سياست عثمان و عمّال وي از خود نشان دادند، با روشي كه در برابر سياست معاويه در پيش گرفتند، مقايسه كنيم آثار شوم اين سياست را در جامعه ي اسلامي به وضوح مشاهده مي كنيم .

مسلمانان در برابر سياست عثمان با يك انقلاب عمومي عكس العمل نشان دادند، انقلابي كه بزرگترين شهرهاي اسلامي يعني مدينه، مكّه، كوفه، بصره، مصر و ساير شهرها و دهات، همه در آن شركت داشتند ولي با توجّه به اينكه در زمان معاويه ظلم به مراتب بيشتر، ميزان قتل و تهديد، زيادتر و گسترده تر، و محروميّت ملّت از حقوق و ثروت و درآمد خود، آشكارتر بود، آيا يك چنين عكس العمل دسته جمعي در برابر رفتار غير انساني معاويه، به عمل آمد؟ حقيقت اين است كه هيچ گونه عكس العمل منفي ديده نشده بلكه تمام مردم كوركورانه در برابر معاويه مطيع و خاضع بودند.

بلي چنين كه هست، گاه گاهي اعتراض هاي پراكنده اي مثل مخالفت «حجربن عدي» و عمروبن حمق خزاعي و امثال آن ها صورت مي گرفت كه نشان مي داد جامعه دارد زير فشار ظلم و ستم معاويه دست و پا مي زند. ولي اين مخالفت هاي پراكنده آن چنان كه لازم بود، به نتيجه رسيده به صورت جنبش عملي و عمومي در نمي آيد بلكه به سرعت خاموش
مي گشت و حكومت وقت، سران جنبش را مي گشت و انقلاب را در نطفه خفه مي كرد و اجتماع ذرّه اي تكان نمي خورد و اگر كسي جنبشي از خود نشان مي داد و در صدد انقلاب بر مي آمد، با يك حقّ السّكوت رضايت او را به دست مي آوردند.6

اجتماعي كه مدت ها تحت تأثير و نفوذ سياست اموي قرار گرفته بود، با حرف اصلاح پذير نبود بلكه يگانه راه اصلاح و دگرگون ساختن آن، انقلاب بود. حرف خالي هرگز در روح مرده و دل بيمار و فكر تخدير شده اثر ندارد، چنين اجتماع به زنجير كشيده شده اي احتياج به يك رهبري داشت كه آن را تكان داده با تلقين هاي پي در پي و گرم خود آن را بيدار سازد تا فرهنگ كثيفي را كه افكار اجتماع را تخدير نموده، مردم را از تعيين سرنوشت رضايت بخشي براي خود، باز داشته بود، ريشه كن سازد.

امام حسين (ع) در ايفاي نقش تاريخي و اداي رسالت انقلابي خود، با چنين وضع نابسامان و تاريكي روبه رو بود. رسالتي كه حسين به عهده داشت، ايجاب مي كرد او قيام كند و با قيام خود ترجمان خواسته ها و احساسات مردم بوده، نمونه و سرمشقي براي مبارزه با ستمگران باشد، آري همه ي اين نقشه ها عملي شد و انقلاب تاريخي حسين (ع) به وقوع پيوست.

امام حسين (ع) پس از رويارويي با سپاهان حرّ، آنان را مخاطب قرار داده چنين فرمود :

26

«مردم ! پيامبر (ص) فرمود: هر كس فرمان رواي ستمگر و ظالمي را بنگرد كه محرّمات الهي را حلال شمرده، پيمان خدا را مي شكند و با روش پيامبر مخالفت ورزد و در ميان مردم با تعدي و تجاوز رفتار مي كند، و با اين همه، با سخن و يا عمل خود، او را از اعمال نارواي وي باز ندارد، مثل همان ستمگر مستحقّ عذاب الهي خواهد بود.7 در زمان امام حسين (ع) و نهضت كربلاي او، جامعه ي اسلامي گرفتار دستگاه نيرنگ معاويه و
نقشه هاي خائنانه ي او براي استمرار حكومت در خاندانش بود. مي خواست مسأله ي وراثت در امر رهبري را به صورت رسم «جانشيني توارثي» به اسلام وارد كند و در حقيقت آن چه را اسلام از نظر قوم و خويش گرايي در امر تصدّي امور عامّه برانداخته است، دوباره به صورتي سهمگين تر و خطرناك تر در جامعه ي اسلامي برقرار سازد .(به خصوص كه اين موضوع مستلزم ادامه ي نظام باطل استبداد بود) «به صورت انحصاري و خاندان گرايي» و در نتيجه بي اثرسازي تحرّك خاص توحيدي در زمينه هاي تربيتي، سياسي، اقتصادي و... و امكان رشد استعدادها و زنده بودن اميدها، آري يك انسان مسؤول و متعهّد و از اين بالاتر يك امام بزرگوار كه امين و مسؤول امامّت است يعني امام حسين (ع) نمي تواند و نبايد آرام و بي تفاوت بماند.

اينك بايد ديد قدم اول در راه بيداري عامّه چه بود ؟

آيا قدم اوّل در راه بيداري مردم اين نيست كه آنان از حالت بي تفاوتي درباره ي
جريان هاي عامّه بيرون بيايند ؟

آري احياي اين مطلب كه پيامبر (ص) روي آن جدّاً پافشاري مي كرد و بارها مي فرمود: «من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس من المسلمين» اين بوده و هست كه در اين گونه موارد، نه تنها بي تفاوت و ناظر بي طرف نباشيم، بلكه از وظايف اوليّه ي اسلامي خود بدانيم كه ـ اوّلاً درك كنيم مسلمين با چه مسايلي روبه رو و درگيرند ـ ثانياً در آن زمينه ها ما به عنوان يك عنصر جامعه ي اسلامي چه سهمي داريم؟

امام حسين (ع) آن امام امين امّت، پاسدار شرافت جامعه و خويش، كسي بود كه
نمي توانست ناظر بي عدالتي هاي وحشت بار مستبدان و غاصبان سلطه گر باشد، و عمر خويش را با بي تفاوتي به سر آرد و مردم را به حال بي خبري رها سازد. او وارسته مرد «قائم به قسطي» بود كه براي احياء قرآن و براي برپاداري عدالت و آزادي و توحيدي به پا خاست و ميزان هاي اجتماعي را كه به انحراف گراييده بود به استقامّت آورد. او خود را احياگر اسلام راستين مي شناخت و توجّه داشت كه اجراي همين نقش«احياگري» جامعه ي اسلامي و حركت در راه بيدار سازي مردم، تنها ملاك ارزش انساني و رهبري است.8 [ و در اين مورد حضرت رسول اكرم (ص) فرمودند :] هيچ كس نبايد در جامعه ي اسلامي از خود سلب مسؤوليّت كند و بگويد : به من چه! يا ديگري را مسؤول نداند و به او بگويد : به تو ربطي ندارد و با مال خودم گناه مي كنم و بزه و تباهي مربوط به خودم است .

آن حضرت (ص) فرمودند : مسؤوليّت عمومي براي آن است كه انسان داراي حيثيّت جمعي است اثبات وجود براي جامعه كار آساني نيست؛ اما حيثيّت جمعي را براي هر فرد مي توان تثبيت كرد. انسان، هم حيثيّت فردي و هم حيثيّت اجتماعي دارد و چون حيثيّت جمعي دارد، به ديگران وابسته است.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند : «انّ الرّائد لا يكذب أهله»، پيامبران كه پيشاهنگ كاردان بشريّتند، به پيروانشان دروغ نمي گويند، آنان زماني مردم را به راهي فرا مي خوانند كه خودشان، پيشاپيش آن را پيموده باشند؛ چنان كه امير مؤمنان علي بن ابي طالب (ع) فرمودند: ما هرگز به شما دستوري نداديم، مگر آن كه خود پيش تر آن را انجام داده ايم.

سالار شهيدان، امام حسين (ع) نيز مانند پيامبران الهي، خود از پيش مي رفت و ديگران را به حركت فرا مي خواند. آن حضرت در روز هشتم ذي حجّه (روز ترويه) در ميان زائران بيت الله فرمودند : امروز، قربانگاه ما سرزمين كربلا و جامه ي احرام ما كفن است. بايد براي نجات اسلام، جان خويش را قرباني كنيم. تنها آنان كه جان خود را بر كف دست نهاده اند، با من همراه شوند؛ نه آنان كه اميد نام، نان و غنيمت، سلامت و پيروزي ظاهري دارند. كساني با من همراه شوند كه وطنشان لقاءالله است ؛ نه فلان شهر و بهمان ديار.9

6_ امام حسين (ع) احياگر مبارزات پيامبر (ص) در برابر تعصّبات قبيله اي و اشرافيّت و افتخارات نژادي

آيين اسلام جهان بشريّت را به لغو تعصّب قبيله اي و نژادي دعوت كرده همه ي افراد بشر را از لحاظ انسانيّت يكسان اعلام نمود و مبادي و احكام خود را نيز بر اساس اين نظر واقع بينانه استوار ساخت.

در حديث آمده است كه : «مسلمانان با يكديگر برادر، و خونشان با هم برابر است، كوچكترين فرد آن ها قرارداد مسلمانان را محترم مي شمارد، و در برابر دشمن يك پارچه و متّحد مي باشند .»

 

پيامبر (ص) در حجّة الوداع در خطبه ي معروف خود فرمود :

«مردم ! خداوند، نخوت و تكبّر دوران جاهليت را از بين برده، افتخار به پدران و گذشتگان را محكوم ساخت، همه ي شما از نسل آدميد و آدم از خاك آفريده شده است. هيچ عربي بر عجم ، جز در سايه ي تقوا برتري ندارد » .

باز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود : «هر كس زير پرچم گمراهي بجنگد، از روي تعصّب خشمگين گردد، مردم را به تعصب دعوت نمايد ، يا از روي تعصّب كسي را ياري كند و در اين راه كشته شود، به رسم جاهليت كشته شده است .»

خداوند در قرآن مجيد مقياس برتري را چنين بيان مي فرمايد : «اي مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و به تيره ها و قبيله هاي مختلف منشعب نموديم تا همديگر را بشناسيد، گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست، خداوند به همه چيز دانا و آگاه است.» (حجرات آيه 13)

اسلام اعراب را دعوت كرد كه به اختلافات قبيله اي و نژادي خود خاتمه داده و به افراد اجتماع از اين ديدگاه وسيع و با اين روح انساني بنگرند. اسلام كوشش كرد كه با اين روح انساني، از قبايل مسلمانان عرب، ملّت واحد و متشكلي به وجود آورد كه پيوند اخوّت و عقيده ي اسلامي، آن ها را به هم مربوط سازد به طوري كه كشمكش و جنگ قبيله اي دوران جاهليّت، وحدت آن ها را از هم نپاشد.

اسلام كوشش كرد كه با وجود اختلاف و زبان پيروان خود- از همه ي مسلمانان ملّت واحد و فشرده اي به وجود آورد كه در پرتو وحدت عقيده و وحدت هدف، زير يك پرچم گرد آيند.

معاويه در دو مورد از روح تعصّب قبيله اي بهره برداري مي كرد : يكي اين كه با سخنان و رفتار خود، تعصّب قبايل عربي را بر مي انگيخت تا از يك سو دوستي قبايل مزبور را از رهگذر دوستي رؤساي آن ها جلب كند، و از سوي ديگر هر وقت قدرت و نفوذشان حكومت او را تهديد كرد، آن ها را به جان هم بيندازد. دوم اين كه تعصّب نژادي عموم اعراب را بر ضد مسلمانان غير عرب كه «موالي» ناميده مي شدند، بر مي انگيخت.10

7_ امام حسين (ع) احياگر حق ملّت در برابر حكومت جور

مواد اصلي علل قيام حسين (ع)

بي بند و باري حكومت ـ شكسته شدن حريم اخلاق و فضيلت ـ تاراج مقدّسات و نواميس ديني ـ تضييع حقوق ملّت .

امام حسين (ع) به خاطر احقاق حق ملّت اسلامي قيام كرد. امام حسين (ع) براي اين بر ضد يزيد قيام كرد كه مظهر حكومت اموي بود، حكومتي كه درآمد ملّت را قطع نمود، اموال عمومي ملّت را صرف عيّاشي، خوش گذراني، رشوه خواري، جلب قلوب متنفّذين، و سركوب كردن جنبش هاي آزادي بخش كرد.

حكومتي كه مسلمانان غير عرب را تحت فشار قرار داده، تهديد به نابودي كرد و وحدت و يك پارچگي مسلمانان عرب را در هم شكست و تخم نفاق و كينه و دو دستگي در ميان آن ها افكند.

حكومتي كه همه ي افرادي را كه عقيده ي سياسي آن ها با سياست خاندان اموي سازگار نبود، تبعيد و بي خانمان كرد و در هر گوشه اي كه پناهنده شده بودند پيدا كرده به قتل رسانيد و حقوق و درآمد آن ها را قطع كرد و اموالشان را مصادره نمود.

حكومتي كه روح تعصّب قبيله اي را تحريك نموده از اين رهگذر موجوديّت اجتماعي ملّت مسلمان را تهديد به نابودي كرد.

حكومتي كه به طور مستقيم و غير مستقيم احساسات و عواطف انساني را در ميان ملّت مسلمان خفه كرده هر گونه آزادي خواهي را به وسيله ي تخدير ديني كاذب، كشت. آري امام حسين (ع) بر ضد اين مفاسد اجتماعي قيام كرد چنان كه خود، در وصيّتي كه به برادرش محمّد حنفيّه نوشت چنين يادآوري نمود :

«انگيزه ي نهضت و انقلاب من، هوي و هوس؛ و تمايلات بشري نيست، بلكه هدف من اصلاح اوضاع نا بسامان امّت جدّم پيامبر (ص) است. هدف من امر به معروف و نهي از منكر است. هر كس دعوت مرا به پاس احترام حق پذيرفت زهي سعادت، چه، خدا هميشه پشتيبان حق است و هر كس نپذيرفت شكيبايي اختيار خواهم كرد تا خداي داور ميان من و اين قوم به حقيقت داوري كند، چه او بهترين داوران است .»

بنابراين، هدف از نهضت حسين (ع)، همان اصلاح وضع امّت جدّ عالي قدرش پيامبر (ص) بود .

امام حسين (ع) و ياران او در انقلاب خود بر ضدّ حكومت اموي، به جامعه ي بشريّت درس اخلاق عالي اسلامي را با يك دنيا شكوه و صفا آموختند. البته عرضه كردن چنين اخلاقي به جامعه توسّط حسين (ع) و يارانش، با زبان نبود بلكه اين درسي بود كه سطور زرّين آن با خون رنگين و جان شيرين حسين (ع) و ياران شايسته ي او نوشته شد.11

8_ امام حسين (ع) احياگر حكومت اسلامي در برابر حكومت سلطنتي

 [امام خميني در اين مورد مي فرمايد :]

33

خطري كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطري كه اين ها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مي خواستند بياورند، مي خواستند معنويّت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اين كه ما خليفه ي رسول الله هستيم، اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتي اين مهم بود آن قدري كه اين دو نفر ضرر به اسلام مي خواستند بزنند يا زدند جلوتري ها اين طور نزدند. اين ها اصل اساسي اسلام را وارونه مي خواستند بكنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان، خليفه ي رسول الله و در مجلس شراب خمراً و در مجلس قمار؟ ! و باز خليفه ي رسول الله نماز هم، مي رود جماعت مي خواند. اين خطر از براي اسلام خطر بزرگ بود. اين خطر را سيّدالشّهدا رفع كرد. قضيّه، قضيّه ي غصب خلافت فقط نبود، قيام سيّدالشّهدا (ع) بر ضدّ سلطنت طاغوتي بود؛ آن سلطنت طاغوتي كه اسلام را مي خواست و به آن رنگ در آورد كه اگر توفيق پيدا مي كردند، اسلام يك چيز ديگر مي شد، اسلام
مي شد مثل رژيم دو هزارو پانصد ساله ي سلطنت. اسلامي كه آمده بود و مي خواست رژيم سلطنتي را و امثال اين رژيم ها را به هم بزند و يك سلطنت الهي در دنيا ايجاد كند. مي خواست طاغوت را بشكند و الله را به جاي آن بنشاند، اين ها مي خواستند كه الله را بردارند، طاغوت را جايش بنشانند، همان مسايل جاهليّت و همان مسايل سابق، شكست نبود كشته شدن سيّدالشّهدا (ع)، چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد.

9_ امام حسين (ع) احياگر دلسوزي هاي  پيامبر (ص) براي امّت مسلمان

در زيارت امام حسين (ع) آمده است كه :  

«ولقد عجبت من صبرك ملائكة السّماوات»

از شكيبايي تو در برابر رخدادهاي عظيم و مصائب بزرگ، فرشتگان آسمان ها شگفت زده شدند.

   و از امام سجّاد (ع) است كه : هر چه كار بر او پيچيده تر و سخت تر مي شد، رنگ چهره اش درخشنده تر و كران تا كران وجودش پر اطمينان مي گشت، تا جايي كه دشمن كينه توز با شگفتي بسيار او را قهرمان خواند كه در راه حق و عدالت به مرگ نمي انديشد.

  

 

اوج رأفت حسيني

امام حسين (ع) در اين مورد نمونه ي جدّش بود، در قرآن كريم در مورد رسول خدا آمده است كه : «لقد جائَكم رسولٌ من انفسكم عزيزُ عليه ما عنِتُّم حريصٌ عليكم بالمؤمنين رؤفٌ رحيم» آيا مي دانيد معني عزيز عليه ما عنتُّم چيست؟ يعني بدبختي شما بر او گران است. بدبختي دشمنان پيغمبر به پيغمبر گران بود. آن ها خودشان كه نمي فهميدند، اين بدبختي ها بر اباعبدالله گران بود. يك دفعه سوار شتر مي شود و مي رود، باز مي گردد، عمّامه ی پيغمبر را بر سر مي گذارد، لباس پيغمبر را مي پوشد ، سوار اسب مي شود و به سوي آن ها مي رود، بلكه بتواند از اين گروه شقاوت كاران كسي را كم كند. در اين جا
مي بينيم حسين يك پارچه محبّت است، يك پارچه دوستي است كه حتي دشمن خودش را هم واقعاً دوست داشت. 

آن گاه كه حسين بن علي (ع) در محاصره ي شديد نيروهاي مسلح ابن زياد قرارگرفته و سپاه متجاوز آماده بود تا با يك حمله كار آن ها را يكسره كند، و آن گاه برق شمشيرهاي هزاران نظامي مسلح دشمن چشم ها را خيره كرده و دل ها را مي لرزاند، و آن گاه كه سوز تشنگي، سراپاي امام را مي گداخت و جهان در چشمش تيره و تار شده بود، آن گاه كه زنان و كودكان امام در خيمه ها منقلب و پريشان، در حال سوز و گداز به سر مي برند، آن گاه كه خاندان آن حضرت در حال بلاتكليفي و نگراني از آينده در انتظار اسارت دقيقه شماري
مي كردند، و آن گاه كه ناله هاي جان سوز زنان و كودكان تشنه و سرگردان قلب پر مهر حسين (ع) را مي لرزاند و جگرش را چاك مي زد، امام در چنين اوضاع وحشت زا و كوبنده اي كه هر پهلوان مرد افكني را بيچاره مي كند و در چنين عرصه ي پر محنتي كه شيردلان را به زانو در مي آورد، و در ميان چنين طوفان بلايي كه هر ناخداي زبردست، خود را گم مي كند، مي فرمايد : «هيهاتَ منّا الذّلة» ما هرگز ذلّت را نمي پذيريم و گفت : من دست ذلّت به دست اينان نمي دهم.12 

من نمي توانم ببينم، يزيد به دنبال حكومت پدرش اسلام و مقدّسات اسلامي را مسخره
مي كند.

من نمي توانم بنشينم، و ببينم مسلمان ها، گروه گروه راه جهنم را پيش گرفته، بيراهه
مي روند.

من وظيفه دارم، من مسؤولم، اگر در زمان معاويه هم آرام نشستم شرايط چنان بود كه مبارزه به نتيجه نمي رسيد.

نتيجه بيدار كردن مردم است. هوشيار كردن اجتماع است. نجات دادن اسلام و مسلمين از چنگال استبداديان و ستمگران است.

براي در هم فرو ريختن كاخ ظلم و ستم گري از خانه و زندگي بيرون شده ام.

براي به پا كردن عدل و آزادي، آواره گشته ام .

براي سربلند كردن اسلام و مقرّرات اسلامي به اين شهر و ديار آمده ام.

اين جا آمده ام تا به دنياي اسلام بگويم : قمار در اسلام حرام است، شراب در اسلام حرام است، انحرافات جنسي در اسلام جايز نيست، حيف و ميل بيت المال معني ندارد.

اين جا آمده ام تا به جهان اسلام بگويم قمار بازان و شراب خواران حقّ حكومت ندارند.

اين جا آمده ام تا مسلمانان را بيدار كرده به آن ها بگويم كساني كه انحرافات جنسي دارند و براي ناموس مردم ارزشي قايل نيستند سزاوار رهبري نبوده، حقّ رياست ندارند.

اين جا آمده ام تا به جهان اسلامي بفهمانم كساني كه بيت المال را صرف خواسته هاي شخصي خود مي كنند و تنها نزديكان خود را اداره كرده، در صورتي كه مردم در آتش فقر مي سوزند، و از بي بهداشتي مي ميرند، سزاوار حكومت نبوده، و جابرانه بر اين مسند تكيه زده اند.

آمده ام تا اين دستگاه هاي ستمگر و جبّار را در هم فرو ريخته و كاخ ظلم و بيدادشان را براي هميشه ويران كرده، عدالت و آزادي را زنده كنم .

آمده ام تا مردم را از چنگ ظلم نجات بخشيده، اسلام را از سكوت نگه دارم.

اين ها هدف هاي من است. اين مطالب را بيشتر كساني كه اطراف من هستند خوب درك نمي كنند. اين هدف هاي گران و مقدّس را به خوبي نمي فهمند.

اگر آن ها نمي فهمند، من كه مي دانم موضوع چيست و تكليفم چگونه است.

من بايد اين هدف هاي مقدّس را در نظر بگيرم، و راه رسيدن به آن ها را انتخاب كرده و از نزديك ترين راه پيش بروم، هر كس هر چه بگويد، من جز اين وظيفه ندارم، مردم هر چه انتظار داشته باشند، من غير از اين تكليفم نيست.13

10_ امام حسين (ع) احياگر روش پيامبر (ص) در برابر منافقان

منافقان، اهل بيت را از مقام و منزلتشان كه خدا آن رتبه و مقام را به آن ها بخشيده، يعني جانشيني رسول الله (ص)، كنار زدند و خود را جانشينان پيامبر (ص) جا زدند و چنين وانمود كردند كه مؤيّد دين و خدمتگزار شريعتند و امر واقعاً براي بسياري از مردم مشتبه شد و عدّه ي زيادي فريب آن ها را خوردند و چون زمام امور امّت را به دست گرفتند و كاملاً سلطنت برايشان فراهم شد، (توده ي مردم كه از سوءنيّت آن ها غافل بودند) بسياري از حلال هاي خدا را به دلخواه خود، حرام معرفي كردند و حرام هايي را هم كه خواستند، حلال پنداشتند، در دين تباهي آفريدند و ستمگران را به قدرت رساندند، چشم اولياي خدا را در آوردند و دست و پاي بندگان خدا را بريدند و بدن هايشان را بر شاخه هاي درخت خرما آويختند و عدّه اي را از خانه و كاشانه يشان راندند و پراكنده ساختند، امير مؤمنان (ع) را لعن كردند و در واقع به طور كنايه منظورشان برادر صادق و امين پيامبر (ص) بود. اگر وضع آن چنان ادامه پيدا مي كرد، آن ها كه سلطنت ظاهري و رياست ديني و معنوي را يك جا قبضه كرده بودند، ديگر براي اسلام اثري باقي نمي گذاشتند.

در اين شرايط امام حسين (ع) انقلاب كرد و با فدا كردن جان خود و حبيبانش كه از مرگ استقبال مي كردند، با زبان حال مي گفت :

ان كان دين محمّد(ص) لم يستقم                الّا بقتلي يا سيو ف خذيني

«اگر آيين محمّد (ص) جز با قتل من پايدار و ثابت نمي ماند، اي شمشيرها! جان مرا بگيريد.»

دين را از دست ستمگران نجات داد، با وقوع فاجعه ي كربلا پرده از چهره ي منافقان كنار رفت و عداوت آن ها نسبت به خدا و رسول الله (ص) آشكار گرديد، چون به اين نيز اكتفا نكردند و مرداني از فرزندان او را كنار آبي كه خوك هاي وحشي و سگان در آن غوطه مي خوردند، با لب تشنه گشتند، اطفالي از شير بچگان او را كه چمانشان از شدت عطش گود شده بود، زنده زنده سر بريدند و عترت طاهره و ستارگان زمين (از اولاد عبدالمطّلب) را برانداختند و حتي بدن هاي آن راد مردان را در زير سم هاي اسبان پايمال كردند، سرهايشان را بر نيزه ها برافراشتند، جسم هاي پاره پاره ي آنان را برهنه روي زمين گذاشتند و در معرض وحوش و پرندگان لاشخوار نهادند، آن گاه ودايع رسالت و بانوان حرم را به اسارت گرفتند، آزادگان خاندان وحي را غارت كردند و همانند اسيران خارجي در شهرها گرداندند، يك بار نزد ابن زياد، فرزند مرجانه بردند و ديگر بار بر يزيد نوه ي هند جگر خوار، وارد كردند و در پلّه هاي «جامع دمشق» كه اسرا را نگه مي داشتند نگه داشتند.

به خدا سوگند ! اگر حسين (ع) جان پاك خود و كسان و دوستدارانش را با آن كيفيّت در راه احياي دين نداده بود، از اسلام محمّدي (ص) خبري نبود و امّت مسلمان با تحريف اسلام، همانند امّت هاي تاريخي ديگر از ميان رفته بود، زيرا اگر منافقان هم چنان مقبول باقي مي ماندند و در نظر مردم، جانشينان رسول و خيرخواهان شريعت و دين شناخته
مي شدند، با قدرت مادّي و معنويي كه به نام دين داشتند، هر چه مي توانستند در تناوري درخت نفاق و تزريق كفر و الحاد به جامعه، هر چند با نام دين و اسلام، مي كوشيدند و به اقتضاي نفاق و عداوتي كه نسبت  به اصل دين داشتند، رفتار مي كردند.14

11_ امام حسين (ع) احياگر سيره ي پيامبر  (ص) در بيدارسازي امّت مسلمان

حضرت سيّدالشّهدا (ع) در وصيّت نامه ي رسمي خود چنين مرقوم فرمودند :

«سيره ي من سيره ي جدّ و پدرم است و سيره ي پدر ايشان همان سيره ي جدّ اوست.» چون علي بن ابي طالب (ع) به منزله ي جان نبيّ اكرم (ص) است و سيره ي نبيّ اكرم (ص) همان قرآن است؛ زيرا آن حضرت (ص) مبين علمي و ادبي قرآن كريم بوده است.

بنابراين، برنامه ي قيام سالار شهيدان را تنها قرآن مجيد و سنّت رسول گرامي (ص) تنظيم و تدوين كرده است؛ چنان كه تنها راه اين قيام را نيز قرآن ارايه داده است.

در مسأله دفاع مقدّس مهم ترين شرط اين است كه انسان، دين خدا را از خود بهتر بداند و بيشتر دوست بدارد و حيات دين نزد او محبوب تر از حيات دنيايي او باشد كه اين حد از معرفت و نيز عمل آسان نيست. خدا در قرآن فرمود : شما اگر به خود، فرزندان قبيله و عشيره يا برادر و پدر و . . . بيش از خدا و پيامبر علاقه منديد، منتظر رسيدن امر خدا باشيد؛ «فتربّصوا حتّي يأتي اللهُ بأمره» (سوره ي توبه آيه ي 24) ؛ يعني ركن اساسي جهاد اين است كه دين خدا نزد شما محبوب تر از حيات دنيايي باشد و حفظ دين، عزيزتر از حفظ خانه و مركز كار.

سالار شهيدان (ع) نمونه ي تام اين صحنه است؛ يعني اگر رسول اكرم (ص) فرمودند : «خذوا عنّي مناسككم» يا «صلّوا كما رأيتموني اُصلّي»، در جريان جهاد و دفاع نيز گرچه عملاً همين اصل را فرمودند، اما فرزند ايشان نمونه ي بارز اين مسأله است كه عملاً فرموده است : «خذوا عنّي دفاعكم و جهادكم»، يعني آيين جنگ را از من فرا بگيريد. من به چه شكلي زندگي مي كنم كه تلخي حيات با ظالمان در ذائقه ام محسوس است. آن
حضرت (ع) فرمودند : ذائقه ي دل و شامّه ي جان من سالم است و در تشخيص و تمييز روح و ايمان از رايحه ي مُنتِن و عَفِن نيازي به ديگران ندارم. از اين رو، نفس كشيدن در فضاي ستم براي من دردآور است و زندگي در نظام گناه برايم تلخ و دشوار است. من از زندگي در نظام ستم به ستوه مي آيم؛ مانند پرنده ي زنداني در قفس صيّاد. گرچه شهروندان ديگر در قفس طاغيان عصرند، اما چون قدرت پرواز ندارند از ماندن در قفس احساس رنج نمي كنند آن ها چون بال و پر ندارند، فقط در محدوده ي زندان و يا در محدوده ي قفس به اندازه ي لازم مي خزند، ولي اگر در‌‌‌‌‌‌ قفس يا زندان هم باز باشد، آن ها قدرت پرواز ندارند؛ چون قلمرو ديد آن ها بسته است و منطقه ي حركت آنان محدود . براي آن ها نظام باز و بسته يكسان است ؛ اما من كه توان پر كشيدن دارم، احساس مي كنم كه در قفسم و از محبوس بودن در رنجم و براي آزادي كوشش مي نمايم.

امام حسين (ع) پس از برخورد با حرّ و سخنراني جامع، آخرين نامه ي رسمي خود را براي مردم كوفه نوشتند و در اين نامه ابتدا عدّه اي را نام بردند، سپس خطاب به همه ي مردم كوفه فرمودند : من از جدّم شنيدم كه چنين فرمودند : « اگر كسي ببيند كه ظالمي بر او حكومت مي كند و به دين خدا عمل نمي كند و عهد الهي را مي شكند و در بين مردم به ستم رفتار مي كند، اگر قيام نكند و او را به جاي خود ننشاند، سزاوار است كه خداوند مظلوم سلطه پذير را با آن طاغي سلطه گر يك جا به جهّنّم ببرد .» ؛ يعني خداوند مستضعف ظلم پذير را با مستكبر ظالم، يك جا به جهنم مي برد.

مستضعفان مي گويند : خدايا ! عذاب مستكبران را دو برابر كن و خداوند مي فرمايد : «لكلٍّ ضِعفٌ ولكن لا تعلمونَ» (سوره ي اعراف آيه ي 38)، «هم عذاب مستكبر دو برابر است و هم عذاب مستضعف.» مستكبر دو عذاب دارد ؛ چون دو گناه كرده است. يكي ارتكاب فسق و ديگري گمراه كردن مردم و فراهم آوردن زمينه ي فساد در جامعه ؛ يعني مستكبر هم «ضالّ» است و هم «مضلّ». مستضعف سلطه پذير نيز گناه دارد : يكي پذيرفتن گناه مستكبران و ارتكاب گناهي كه دامن گير جامعه بود و ديگري قبول امامت مستكبران و رهبري آن ها و نشوريدن بر خلاف آن ها و ياري ننمودن امامان حق و عدل .

نامه ي سالار شهيدان به مردم آن عصر براي آن بود كه به آنان تفهيم كند امويان، پيشوايان جورند و حكومت آن ها از سنخ حكومت ائمّه ي جور است؛ يعني اگر يزيد خود را اميرالمؤمنان مي خواند امامت وي ظلم و جور است و در نتيجه، ابن زياد نماينده ي امام جور است. همه ي تلاش سالار شهيدان (ع) تا آخرين لحظه اين بود كه مردم را به حقايق آگاه كند. آن حضرت (ع) با اين كه مطمئن بودند پيك نامه رسان شهيد مي شود و نامه ي سالار شهيدان به دست مردم نمي رسد، از ارسال نامه درنگ نكردند؛ زيرا مي دانستند كه قاصد آن حضرت (ع) پيام امام زمان خود را با خونش به مردم كوفه مي رساند و دشمنان نيز اين نامه را مي گيرند و در تاريخ ثبت مي كنند؛ چنان كه چنين شد.

قلمرو پيام نهضت حسيني محدود نيست؛ بلكه مخاطب اصيل آن، انسان است و مؤيّد آن، سخن وجود مبارك رسول اكرم (ص) است كه «حسين مِنّي و انا من حسين»؛ حسين (ع) از من است و من از او هستم. درست است كه حسين بن علي (ع) نوه ي پيامبر است، ولي آن حضرت نوه هاي ديگري هم داشته اند كه درباره ي آن ها چنين تعبيري نفرمودند. بنابراين سخن رسول خدا به اين معنا ست كه كيان دين و نبوّت و رسالت من با قيام حسين (ع) زنده است. از اين رو، پيام نهضت حسيني تا شعاع رسالت و نبوّت رسول اكرم (ص) نفوذ دارد.15

آري از اين رهگذر بود كه امام حسين (ع) با اقدام خودش، افراد فهميده و با شخصيّت جامعه ي اسلامي را بيدار نموده «آن ها را از طوفان عظيمي كه متوجّه ي اسلام و جامعه ي اسلامي بود آگاه ساخت و آنان را به مسؤوليّت خطيري كه بر عهده داشتند، هشدار داد تا مراقب باشند كه عوام فريبي ها و تملّق ها و تهديد هاي دستگاه «انسان كش» معاويه، انسانيّت آن ها را به غارت نبرد.

                                                                                       من ا... التوفيق

                                                          زهرا خلفي ـ عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد دزفول

                                                                                         بهمن 1385

         

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پانوشت ها

1ـ فلسفه ي عاشورا از ديدگاه انديشمندان مسلمان جهان، بخشي از صص 29 ، 30، 71 تا 75 ، 169 ، 36

2ـ درسي كه حسين (ع) به انسان ها آموخت، بخشي از صص 217 تا 219

3ـ مقتل الشّمس، بخشي از صص 24 تا 28

4ـ فلسفه ي عاشورا از ديدگاه انديشمندان مسلمان جهان، بخشي از صص 66 ، 69 ، 71

5 ـ فلسفه و عوامل جاودانگي نهضت عاشورا، بخشي از صص 79 تا 82 ، 27 تا 34

6ـ پژوهشي پيرامون زندگاني امام حسين (ع)، بخشي از صص 155 ، 171 تا 179

7ـ ارزيابي انقلاب حسين (ع)، بخشي از صص 154 ، 155 ، 214

8ـ گوشه اي از سرگذشت و شهادت امام حسين (ع)، بخشي از صص 91 تا 93

9ـ شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، بخشي از صص 111 ، 144 ، 145

10ـ ارزيابي انقلاب حسين (ع)، بخشي از صص 91 ، 92 ، 95

11ـ پژوهشي پيرامون زندگاني امام حسين (ع)، بخشي از صص 258 ، 260 تا 262 ، 350 تا 351

12ـ فضايل و سيره ي امام حسين (ع) در كلام بزرگان، بخشي از صص 143 ، 208 ، 222

13ـ حسين بن علي (ع) را بهتر بشناسيم، بخشي از صص 86 تا 88

14ـ سوك نامه ي امام حسين (ع) و يارانش، بخشي از صص 76 تا 77

15ـ شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، بخشي از صص 75 تا 78 ، 81 تا 84

 

 

 

 

 

منابع و ماخذ

1ـ قنبري، بخشعلي، فلسفه ي عاشورا از ديدگاه انديشمندان مسلمان جهان، شركت چاپ و نشر بين المللي سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اوّل، بهار 1375

2ـ شهيد هاشمي نژاد، سيّد عبدالكريم، مؤسّسه ي انتشارات فراهاني، چاپ سيزدهم، زمستان 1381

3ـ صاحبي، محمّد جواد، مقتل الشّمس، تحقيق و تحليل نهضت حسيني، مؤسّسه ي انتشارات هجرت، چاپ اول، بهار 1372

4ـ بهشتي، ابوالفضل، فلسفه و عوامل جاودانگي نهضت عاشورا، مؤسّسه بوستان كتاب قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميه ي قم، چاپ اوّل، 1382

5ـ استاد شمس الدّين، محمّد مهدي، پژوهشي پيرامون زندگاني امام حسين (ع)،
ترجمه ي مهدي پيشوايي، مركز انتشارات دارالتّبليغ اسلامي قم، تيرماه 1351 

6ـ استاد شمس الدّين، محمّد مهدي، ارزيابي انقلاب حسين (ع)، ترجمه ي مهدي پيشوايي، انتشارات توحيد، قم، چاپ جديد، 1362

7ـ غفوري، علي، گوشه اي از سرگذشت و شهادت امام حسين (ع)، نشر فجر، چاپ دوّم

8ـ آيت الله جوادي آملي (ادام ظلّه العالي)، شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، مركز نشر اسراء، چاپ سوم، آذر ماه 1384 ه.ش

9ـ عزيزي، عبّاس ، فضايل و سيره ي امام حسين (ع) در كلام بزرگان، انتشارات صلاة، چاپ بيستم، پاييز 1381

10ـ يزدي، محمّد، حسين بن علي (ع) را بهتر بشناسيم، سازمان اوقاف جمهوري اسلامي ايران، 1360

11ـ شرف الدّين موسوي، سيّدعبدالحسين، سوگ نامه ي امام حسين (ع) و يارانش، ترجمه و تدوين سيّد ابراهيم سيّدعلوي، شركت چاپ و نشر بين الملل وابسته به مؤسّسه ی انتشارات اميركبير، تهران 1382

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: مقالات ، امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص، ،
:: برچسب‌ها: امام حسين (ع) احياگر سياست پيامبر (ص),

نوشته شده توسط زهرا خلفی در یک شنبه 15 شهريور 1394


:: پنجمین کتاب منتشر شده از اینجانب:
:: زن در قرآن (انگلیسی)
:: بررسی و نقد ترجمه های منظوم قرآن به فارسی
:: قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
:: قرآن، سیره نبوی، ائمّه اطهار و بزرگان دین در حمایت، ترویج و ترغیب
:: ویژگی های بارز شهید ثالث
:: زن ، حقوق و جايگاه اجتماعي آن در اسلام
:: « انسجام اسلامي وعدم پذيرش سلطة بيگانگان »
:: کارکرد معارف قرآنی در امثال و حکم ایرانی
:: مهدويّت در قرآن ، احاديث و ادعيّه
:: عدالت و ارزشهای انسانی در عصر جهانی شدن
:: همسر آزاري و خشونت خانواده
:: نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
:: پيشگامان و مناديان وحدت در جهان اسلام ، سيّد جمال‌الدّين اسدآبادي
:: سیمای پیامبر ( ص ) در کلّیّات سعدی شیرازی
:: رباعیات
:: نماز از نظر قرآن، پیامبر (ص) و ائمّه اطهار (ع)





به وبلاگ من خوش آمدید




:: ارديبهشت 1403;
:: تير 1402;
:: خرداد 1396;
:: مهر 1394;
:: شهريور 1394;

آبر برچسب ها

دانشگاه , زهرا خلفی , الگو , رفتار , پیامبر , قرآن , دشمن , شناسایی , سیره معصومین , اسلام , دشمنان ایران , رهبر , دانلود , دانلودکتاب , دانلودمقاله ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by zahrakhalafi